انقلاب در نظام مالکیّت| ۳
اگر مقصود از انقلاب اجتماعی در نظام مالکیت این است که مالکیت خصوصی بر وسایل انتاج و تولید، مثل کارخانه، زمین، باغ، قنات، خانه اجارهای و دکان، باید ملغی شود تا فسادها برطرف گردد و برابری و قسط برقرار شود.
جواب این است که:
اوّلاً: نظام مالکیت و اختصاص، ریشه فطری دارد و بشر فطرتاً به آن توجّه دارد و مانند سایر غرایز، وجود آن و اشباع آن تحت نظم منطقی و عقلایی لازم است و فواید بزرگ دارد و باید از آن مانند سایر فطریات و خواستههای فطری و غرایز استفاده کرد و ندیده گرفتن آن، مثل ندیده گرفتن غریزه جنسی و غرایز دیگر است.
چنانکه غریزه جنسی موجب تولید نسل است، این غریزه هم در تولید مواد مورد نیاز و رفع احتیاجات بشر مؤثر است و در حقیقت از قوه تولید حمایت میکند و پشتیبان آن است و آن را هرچه بیشتر به کار میاندازد و تنبلی و تنپروری را از شخص دور میسازد و بهخصوص اگر خدای نخواسته، بشر وجدان نداشته باشد و به معنویت و فضیلت ایمان نیاورده باشد و همهچیز و همه کارش، اقتصاد و برای اقتصاد باشد و همهچیز را به ظاهر وضع اقتصادی و تحول آن بداند و تحولات را ناشی از آن بشمارد. اگر این غریزه اختصاص و مالکیت هم نباشد، چرا کار کند؟ و چرا بهتر، کار را انجام دهد؟ هیچ دلیل معقولی ندارد.
لذا اصل مالکیت را با همان قیود و حدود و شرایطی که اسلام برقرار کرده که نظامات فرهنگی و اخلاقی و تربیتی نیز در تعدیل و حسناستفاده از آن، سهم عمده و مؤثر را داشته باشد، باید پذیرفت.
ثانیاً: آن چیزی که موجب به وجود آمدن نظام طبقاتی و فاصلههای زیاد است، آزادی نامحدودی است که در کشورهای سرمایهداری به سرمایهداران داده شده است که امکانات ثروت را در آنها بهطور نامحدود فراهم کرده و قانون و حکومت و مردم هیچگونه نظارتی بر آن ندارند. در نتیجه سرمایه داران بر همه اوضاع سیاست، حکومت، اقتصاد، فرهنگ، مطبوعات و تبلیغات مسلط هستند و این سرمایهداران و کارتلها و کارخانهدارها هستند که سیاست کشورهای سرمایهداری و کشورهای تحت نفوذ آنها را در اختیار گرفتهاند و از رحم و وجدان و احترام به معنویات، در آنها خبری نیست، که نمونه آن، تسلط سرمایهداران یهودی بر ایالات متحده آمریکا و جانبداری و حمایت بیدریغ نامحدود آن کشور از اسرائیل و آن جنایتهای وحشتناک است.
امّا در نظام اسلامی به علل زیر، اوضاع اقتصادی، مالی و امکانات مردم در تحصیل مال و ثروت متعادل میشود:
1. بانکداری غیراسلامی و رباخواری بهشدت ممنوع و اعلان جنگ با خدا[1] و درهمی ربا در نظر اسلام، از زنای با مادر بدتر است[2]، که از این تأکید، کمال توجّه اسلام به نظام اقتصادی صحیح معلوم میشود.
2. مالیاتهای اسلامی مانند خمس و زکات، بهخصوص زکات نقدین (طلا و نقره) که همه ساله باید ادا شود، تا از نصاب بیفتد.
3. مسئله ثلث مال، اگرچه استفاده از آن اجباری نیست؛ امّا در محیط تربیت و ایمان اسلامی و ارشاد دینی، مانند یک واجب اعتبار میشود و هر ثروتمند و هر کس هرچه داشته باشد، ثلث آن را از اختیار ورثه خارج مینماید و برای خیرات و مبرّات و مصارفی که در نظر میگیرد، اختصاص میدهد.
4. مشاغل و کسبهایی که موجب جمع ثروت میشود، یا برای ثروتمندان، مصرفهای بیهوده و غیرمفید به حال اجتماع میسازد، مانند: قمار، شرابسازی، شرابفروشی، مجسمهسازی، خوانندگی، نوازندگی، دایر کردن مراکز فساد و کابارهها و امثال آن ممنوع است.
5. بهطورکلی اسراف و تبذیر اموال که سرمایهداران و زن و بچههایشان به آن گرفتار میشوند و اگر راهش بسته شود، سرمایه را در خیر اجتماع مصرف مینمایند، جایز نیست و اکیداً ممنوع است.
6.از اسباب مهم تعادل ثروت و خرد شدن اموال، قانون ارث است. با نظام دقیق، علیرغم قوانین جاهلیت که ثروت را در دست فرد واحد نگهداری میکرد و حتی اگر ثروتمند فرزند نداشت، به او اجازه داده میشد که دیگری را فرزندخوانده خود بنماید تا از او ارث ببرد، و علیرغم قوانین کشورهای سرمایهداری که به سرمایهدار، اجازه میدهد ثروتش را برای گربه یا سگش قرار دهد، درحالیکه میلیونها مردم گرسنه باشند، اسلام اجازه چنین اموری را نمیدهد.
7. تشویقات اکید به انفاقات و خیرات و مطلق صدقات و مبرّات و صرف اموال در خیر و ترقی، رفاه عموم، تأسیس مدارس، بیمارستانها، دارالایتام، دارالعجزه، خدمات اجتماعی، پلسازی، راهسازی و مددکاری نیز یکی از وسایل مهم جلوگیری از تمرکز ثروت و مشوق صرف آن در مصالح اجتماعی است.
8. قوانین مربوط به اراضی موات و جنگلها و اراضی مفتوح العنوه.
9. وقف، که یکی از راههای صرف سرمایه در مصالح مشترک مردم است.
10. دعوت به انصاف در معاملات، و اکتفا به سود کم و بهمقدار کفایت و ترک غشّ و خیانت در معاملات نیز از عوامل کنترلکننده و تعادلبخش است.
11. همچنین تشویق به قناعت و رضا به آنچه مقدر و فراهم میشود و معاش و خرج به اقتصاد و میانهروی.
12. نکوهش از سرمایه و اندوخته بیش ازحدّ کفاف و بهطور کلی مذمت از اندوخته کردن و پسانداز نمودن که در تربیت اسلامی خلاف توحید در توکّل و خلاف اعتماد به خداست.
13. مذمّت و نکوهش از بخل و حرص، و مدح سخاوت تا آنجا که در روایات آمده: «بخیل از خدا و بهشت و مردم دور بوده و به آتش نزدیک است».[3]
14. تحریم استعمال ظروف طلا و نقره و آراستن مرد به آنها که علاوهبراینکه دلیل بر حرمت این استعمالات است، نشانه محبوب بودن سادگی معاش و اثاث و لباس است.
بالاخره مکتب اسلام و نظامات اسلام در شعب مختلف و متعدد، همه در کنترل وضع مالی و جلوگیری از مفاسد سرمایهداری نقش بزرگ و حساسی را ایفا میکنند که در مجتمع اسلامی، هرگز از مفاسد تورّم ثروت و تمرکز سرمایه نباید بیم داشت.
اینکه در عصر عثمان، آنهمه صحابه روشن و آگاه، از سوء اوضاع انتقاد میکردند، بههمین جهت بود که سرمایهدارهایی مانند طلحه و زبیر و مروان و دیگران، عدول حکومت را از نظام اسلامی، مخصوصاً نظام مالی نشان میدادند و عاقبت این روش ناپسند، موجب انقلاب و منجر به خاتمه دادن به حکومت عثمان گردید.
ثالثاً: تفاضل و اختلاف، از نوامیس خلقت است که باید از آن استفاده شود و با یک نظام صحیح، ازهمه جوانب کنترل گردد. شاید شما دو نفر را پیدا نکنید که در مجموع خصایص و استعدادها و مواهب و نیروی ذاتی، نتیجه و بازده عمل آنها یکسان باشد. این ناموسی از نوامیس خلقت است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این یک واقعیت و حقیقت است.
در قرآن به همین قانون خلقت که در تمام موجوداتی که ما میشناسیم و در انسان ساری و جاری است، اشاره شده و چنین میفرماید:
﴿وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ﴾؛[4]
«برخی از ایشان را بر بعضی دیگر، درجاتی برتری دادیم تا بعضی از ایشان بعضی دیگر را استخدام نمایند (و از یکدیگر و عمل دیگری انتفاع ببرند و با کمک هم، نظام معیشت را برقرار نمایند، نه اینکه استعلا و امتیاز برقرار سازند) و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه جمع میکنند».
یعنی از اموال و داراییهایی که اندوخته مینمایند، رحمت خدا بهتر است؛ بنابراین شرط عقل و ایمان به خدا، این نیست که شخص، بهتر را رها کند و کمتر را بگیرد.
نظام اقتصاد و معاش و تمدن بشر، بر این تفاضل و تفاوت صحه گذارده است و افرادی هستند که بازده اقتصادی آنها از دیگران بیشتر است و کارشان بیشتر از افراد متوسط است، یا بیشتر ارزش دارد. مثلاً کاری را که دیگران در هشت ساعت انجام میدهند، در چهار ساعت تمام میکنند. آیا میشود به این افراد گفت که شما کار نکنید و جامعه نباید از خِرَد و نیرویتان استفاده کند؟ یا کار کنید و بهقدر دیگران مزد بگیرید؟ یا مزد کارتان باید اسکناس و دلار و پوند بماند و نمیتوانید آن را به کسی ببخشید یا به فرزندتان بدهید، یا تبدیل به اموالی که استهلاک ندارد نمایید؟ یا نباید با آن زمین بایری را احیا کنید و باغی احداث نمایید و قناتی حفر کنید و مزرعه و خانهای بسازید یا آن را به دیگران قرض بدهید و سود نگیرید، یا نباید به مضاربه بدهید که دیگری با شرط شرکت شما در خسارت به آن عمل کند و از بهره آن چیزی به شما بدهد؟
یقیناً مصلحت اجتماع و اقتصاد، ترقی، رفاه و جلو رفتن جامعه در این نیست که این اختیار اندک از آنها سلب شود و از این مختصر دلگرمی در حقّ آنان دریغ شود؛ ولی میتوان به آنها گفت: شما باید به آنانکه از شما ضعیفترند و یا بازده اقتصادی آنان کمتر است، کمک کنید و معاش و رفاه آنها نیز باید تأمین شود.
شما در محضر عدل الهی و در برابر وجدان خودتان مسئولید. باید رسماً مبلغی از سود خود را که زاید بر حاجت دارید، یا وقتی مال شما به نصابی معین رسید، بهعنوان خمس و زکات به بیتالمال بدهید، و علاوه برای کسب ثواب و نیل به ارزشهای واقعی انسانی نیز بیشتر از اینها را در مصالح عموم صرف کنید و باید خدا و رسول و جهاد در راه او را (جهاد به مال و بدن) از همهچیز و هرکس که دارید، بیشتر دوست بدارید و الاّ منتظر عذاب خدا باشید. تا حدّ ایثار و برگزیدن دیگران بر خود، اگر جلو بروید عالیترین مدالهای افتخار نصیب شما شده است و به مقام برّ و نیکی نمیرسید، مگر آنچه را دوست میدارید، در راه مصلحت عموم بدهید.
از یکسو، تدابیر و نظامات اقتصادی و مالی، از تراکم ثروت جلوگیری میکند و ازسوی دیگر، نظامات اخلاقی شوق آنان را به خیر و انفاق برمیانگیزد.
این نظام اسلامی هیچگونه عیبی ندارد و به خصوص در دنیای کنونی که وسایل اجرای این نظام، بهمراتب فراهمتر از چهارده قرن پیش است، اجرای آن آسانتر است. چنانکه انسان میبیند، اسلام با هر روز و عصری موافق تر و مطابقتر از روز و عصر گذشته است و همهسال و همهوقت، نوتر و تازهتر جلوه مینماید.
این مقاله اگرچه برای بیان این مطالب نبوده؛ امّا اجمالا اشارهای شد تا معلوم شود تمام ابعاد عدل، فقط در قوانین کامل اسلام و نظام اسلامی فراهم میشود.
این جامعه اسلام است که این امتیازات را داراست و از تبعیضات ناروا و نابجا مبرّاست. چنانکه شما میبینید درهای مدارس اسلامی به روی همه باز است و تا این اواخر که دانشگاهها و مؤسسات تعلیمی به سبک تقلید از غرب افتتاح نشده بود، طلاب علوم در دانشگاههای بزرگ اسلامی، علاوهبر اینکه شهریه نمیدادند، شهریه میگرفتند و بزرگترین دانشمندان در علوم مختلف از طبقات پایین اجتماع برمیخاستند.
عدل اسلام اجازه نداد که محاکم اختصاصی تشکیل شود؛ مثلاً کارمند یا ارتشی را در محکمهای که دیگران را محاکمه مینمایند، محاکمه کنند.
روی همرفته اگر نظامات اسلام، در تمام جوانب زندگی بشر اجرا شود و جهانی گردد، در این جهان مادی که قانون تفاضل و تفاوت نیز از نوامیس ثابت آن است – و نمیتوان آن را فلسفی دانست؛ چون نظام به آن وابسته است - آخرین حدّ برابری و اعتدال و قسط برقرار خواهد شد و مکتب متعالی اسلام و نظام الهی آن، نظامی است که تمام محاسن و امتیازات را دارا و از معایب و نواقص سایر مکتبها پاک و پیراسته است.
خودآزمایی
1- آیا مقصود از انقلاب اجتماعی در نظام مالکیت این است که مالکیت خصوصی بر وسایل انتاج و تولید، مثل کارخانه باید ملغی شود تا فسادها برطرف گردد و برابری و قسط برقرار شود؟ پاسخ را شرح دهید.
2- چهار دلیل ذکر کنید که در نظام اسلامی، اوضاع اقتصادی، مالی و امکانات مردم در تحصیل مال و ثروت متعادل میشود.
3- کارکرد تدابیر و نظامات اقتصادی و مالی و نظامات اخلاقی در اقتصاد اسلامی چیست؟
پینوشتها
1. بقره، ۲۷۵ - ۲۷۹.
2. ابن ابیشیبه کوفی، المصنف، ج۵، ص۲۳۴؛ طبرسی، مکارمالاخلاق، ص۴۴۱.
3. طبرسی، مشکاةالانوار، ص۴۰۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۵۶.
4. زخرف، ۳۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی